آخه من یک دخترم...

تبلیغات در سایت ما

,,ღ♥ღ♂♥♀♥♣ شهر عشق ♣ღ♥ღ♂♥♀♥,,

دسته بندی ها
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 190
  • کل نظرات : 5
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 60
  • بازدید دیروز : 401
  • ورودی امروز گوگل : 6
  • ورودی گوگل دیروز : 40
  • آي پي امروز : 20
  • آي پي ديروز : 134
  • بازدید هفته : 683
  • بازدید ماه : 1429
  • بازدید سال : 82366
  • بازدید کلی : 377120
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 18.119.161.216
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • درباره ما
    ,,ღ♥ღ♂♥♀♥♣ شهر عشق ♣ღ♥ღ♂♥♀♥,,
    به وبلاگ من خوش آمدید! برای بهتر شدن مطالب "شهر عشق" ، لطفاً مرا با نظرات خود آگاه سازید. در صورت تمایل با تبادل لینک به دوستیمان تداوم بخشید ! http://www.mahdiba.tk $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$_____________________________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$______$$$$$_______$$$$$______$$ $$____$$$$$$$$$___$$$$$$$$$____$$ $$___$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$___$$ $$___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$$ $$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$$___________$$ $$____________$$$$$____________$$ $$_____________$$$_____________$$ $$______________$______________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$___$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$___$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$$_______$$$$$$_____$$ $$______$$$$$$_____$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 60
    بازدید دیروز : 401
    بازدید هفته : 683
    بازدید ماه : 1429
    بازدید کل : 377120
    تعداد مطالب : 190
    تعداد نظرات : 5
    تعداد آنلاین : 1



    آخه من یک دخترم...

    ((((((((((قابل توجه دوستم که نظر داده با بیچاره دخترا چیکار داری ))))

    آخه من یک دخترم

    این یک داستان واقعی است شاید پند آموز باشد

    مادرم یک چشم نداشت. در کودکی براثر حادثه یک چشمش را ازدست داده بود. من

    کلاس سوم دبستان بودم و برادرم کلاس اول. برای من آنقدر قیافه مامان عادی

    شده بود که در نقاشی‌هایم هم متوجه نقص عضو او نمی‌شدم و همیشه او را با

    دو چشم نقاشی می‌کردم. فقط در اتوبوس یا خیابان وقتی بچه‌ها و مادر و

    پدرشان با تعجب به مامان نگاه می‌کردند و پدر و مادرها که سعی می‌کردند

    سوال بچه خود را به نحویکه مامان متوجه یا ناراحت نشود، جواب بدهند،

    متوجه این موضوع می ‌شدم و گهگاه یادم می‌افتاد که مامان یک چشم ندارد.

    یک روز برادرم از مدرسه آمد و با دیدن مامان یک‌دفعه گریه کرد. مامان او

    را نوازش کرد و علت گریه‌اش را پرسید. برادرم دفتر نقاشی را نشانش داد.

    مامان با دیدن دفتر بغضی کرد و سعی کرد جلوی گریه‌اش را بگیرد. مامان

    دفتر را گذاشت زمین و برادرم را درآغوش گرفت و بوسید. به او گفت: فردا

    می‌رود مدرسه و با معلم نقاشی صحبت می‌کند. برادرم اشک‌هایش را پاک کرد و

    دوید سمت کوچه تا با دوستانش بازی کند. مامان رفت داخل آشپزخانه. خم شدم

    و دفتر را برداشتم. نقاشی داداش را نگاه کردم و فرق بین دختر و پسر بودن

    را آن زمان فهمیدم.

    موضوع نقاشی، کشیدن چهره اعضای خانواده بود. برادرم مامان را درحالی ‌که

    دست من و برادرم را دردست داشت، کشیده بود. او یک چشم مامان را نکشیده

    بود و آن را به صورت یک گودال سیاه نقاشی کرده بود. معلم نقاشی دور چشم

    مامان با خودکار قرمز یک دایره بزرگ کشیده بود و زیر آن نمره 10 داده بود

    و نوشته بود که پسرم دقت کن هر آدمی دو چشم دارد.

    با دیدن نقاشی اشک‌هایم سرازیر شد. از برادرم بدم آمد. رفتم آشپزخانه و

    مامان را که داشت پیاز سرخ می کرد، از پشت بغل کردم. او مرا نوازش کرد.

    گفتم: مامان پس چرا من همیشه در نقاشی‌هایم شما را کامل نقاشی می‌کنم.

    گفتم: از داداش بدم می‌آید و گریه کردم.

    مامان روی زمین زانو زد و به من نگاه کرد اشک‌هایم را پاک کرد و گفت

    عزیزم گریه نکن تو نبایستی از برادرت ناراحت بشوی او یک پسر است. پسرها

    واقع بین‌تر از دخترها هستند؛ آنها همه چیز را آنطور که هست می‌بینند ولی

    دخترها آنطورکه دوست دارند باشد، می‌بینند. بعد مرا بوسید و گفت: بهتر

    است تو هم یاد بگیری که دیگر نقاشی‌هایت را درست بکشی.

    فردای آن روز مامان و من رفتیم به مدرسه برادرم. زنگ تفریح بود. مامان

    رفت اتاق مدیر. خانم مدیر پس از احوال‌پرسی با مامان علت آمدنش را جویا

    شد. مامان گفت: آمدم تا معلم نقاشی کلاس اول الف را ببینم. خانم مدیر

    پرسید: مشکلی پیش آمده؟ مامان گفت: نه همینطوری. همه معلم‌های پسرم را

    می‌شناسم جز معلم نقاشی؛آمدم که ایشان را هم ملاقات کنم.

    خانم مدیر مامان را بردند داخل اتاقی که معلم‌ها نشسته بودند. خانم مدیر

    اشاره کرد به خانم جوان و زیبایی و گفت: ایشان معلم نقاشی پسرتان هستند.

    به معلم نقاشی هم گفت: ایشان مادر دانش آموز ج-ا کلاس اول الف هستند.

    مامان دستش را به سوی خانم نقاشی دراز کرد. معلم نقاشی که هنگام واردشدن

    ما درحال نوشیدن چای بود، بلند شد و سرفه‌ای کرد و با مامان دست داد.

    لحظاتی مامان و خانم نقاشی به یکدیگر نگاه کردند. مامان گفت: از ملاقات

    شما بسیار خوشوقتم. معلم نقاشی گفت: من هم همینطور خانم. مامان با بقیه

    معلم‌هایی که می‌شناخت هم احوال‌پرسی کرد و از اینکه مزاحم وقت استراحت

    آنها شده بود، عذرخواهی و از همه خداحافظی کرد و خارج شدیم. معلم نقاشی

    دنبال مامان از اتاق خارج شد و درحالیکه صدایش می لرزید گفت: خانم من

    نمی دانستم ...

    مامان حرفش را قطع کرد و گفت: خواهش میکنم خانم بفرمایید چایتان سرد می

    شود. معلم نقاشی یک قدم نزدیکتر آمد و خواست چیزی بگوید که مامان گفت:

    فکر می کنم نمره 10 برای واقع بینی یک کودک خیلی کم است. اینطور نیست؟

    معلم نقاشی گفت: بله حق با شماست. خانم نقاشی بازهم دستش را دراز کرد و

    این بار با دودست دست‌های مامان را فشار داد. مامان از خانم مدیر هم

    خداحافظی کرد.

    آن روز عصر برادرم خندان درحالی‌که داخل راهروی خانه لی‌‌لی می‌کرد، آمد

    و تا مامان را دید دفتر نقاشی را بازکرد و نمره‌اش را نشان داد.

    معلم نقاشی روی نمره قبلی خط کشیده بود و نمره 20 جایش نوشته بود. داداش

    خیلی خوشحال بود و گفت: خانم گفت دفترت را بده فکر کنم دیروز اشتباه کردم

    بعد هم 20 داد. مامان هم لبخندی زد و او را بوسید و گفت: بله نقاشی پسر

    من عالیه! و طوری که داداش متوجه نشود به من چشمک زد و گفت: مگه نه؟

    من هم گفتم: آره خیلی خوب کشیده، اما صدایم لرزید و نتوانستم جلوی

    گریه‌ام را بگیرم.داداشم گفت: چرا گریه می‌کنی؟ گفتم آخه من یه دخترم!.



    مطالب مرتبط

    بخش نظرات این مطلب


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:







    تبلیغات
    نویسندگان
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      تبادل لینک هوشمند
      برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان  "شور عشق" و آدرس( 1ct.LXB.ir) لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    ستاره - سلام گلم.وبت قشنگه.لینک شدین.منم لینک کن مرسی - 1392/5/29
    سربازان گمنام - سلام

    مطالب شما در این وبلاگ بسیار عالی است

    لطفا به وبسایت ماهم سربزنید و مارا در فعالیت هایمان یاری فرمایید

    تیم سایبری سربازان گمنام

    www.s-gomnam.ir

    پاتوق دوست داران ايران و اسلام - 1392/3/27
    اطلاع رسانی مهم - سلام
    مکان تبلیغاتی وبلاگ شما را با قیمت 10 تومن برای هر کلیک کاربران شما بر روی بنر میخریم
    بشرطی که انصاف را رعایت کنید و تقلبی نکنید
    هم چنین پاپ آپ سایت شما را نیز به قیمت 4 تومان برای هر بازدید کننده در روز میخرم
    اگر بازدید کننده دارید پس درآمد خوبی خواهید داشت
    لطفا در گوگل سرچ کنید p30 rank و مطابق راهنما عمل کنید تا نحوه درآمد مشخص شود
    موفق باشید - 1392/1/30
    يه دختره - خيلي عاللللللللللللي ! - 1391/12/24
    سعید - هیــچ گاه…

    به خاطــر هیــچ کــس..

    دست از ارزشهایت نکش..

    چون زمانـی که اون فــرد از تــو دسـت بکشـد ..

    تــــو می مانـی و یـک “مـن ” بـی ارزش…..!
    - 1391/12/23
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    به ,,ღ♥ღ♂♥♀♥♣ شهر عشق ♣ღ♥ღ♂♥♀♥,, امتیاز دهید